۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه


احضار قطب دراویش طریقت نعمت اللهی گنابادی به دادگاه
اختصاصى مجذوبان نور | اختصاصى مجذوبان نور
نوشته شده توسط مجذوبان نــور در شنبه, 03 اردیبهشت 1390 ساعت 21:59


حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده ( مجذوبعلیشاه ) از سوی دادسرای شهرستان گناباد احضار شدند .

به گزارش خبرنگارسایت مجذوبان نور؛ قطب معظم سلسله نعمت اللهی گنابادی روز 24 فروردین ماه با نیابت اعطایی دادسرای شهرستان گناباد به دادسرای تهران ، به اتهام معاونت در تهدید علیه بهداشت عمومی از طریق دفن اموات در مزار سلطانی بیدخت ، از سوی شعبه دوم بازپرسی دادسرای ناحیه 23 تهران ( ویژه نیابت ) احضار شدند .

بنابراین گزارش ؛ روز 28 فروردین ماه ، آقای غلامرضا هرسینی ، وکیل مدافع ایشان به دادسرای تهران مراجعه اما مقامات قضایی کماکان اصرار بر حضور ایشان در دادسرا برای تفهیم اتهام داشتند .

گفتنی است در جلسه روز سی ام فروردین ماه تنی چند از وکلای دراویش با دادستان و فرمانده انتظامی شهرستان گناباد ، موضوع احضار قطب دراویش نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفت و دادستان فعلی گناباد نظر بر عدم انتساب اتهام به ایشان داشت و قول مساعد داد که ظرف مهلت 72 ساعت نسبت به حل قانونی این پرونده اتهامی ، اقدام نماید اما روز شنبه سوم اردیبهشت ماه که مجدداً وکلای دراویش برای پیگیری این امر به این مقام قضایی مراجعه کردند با تغییر موضع وی و اصرار بر رسیدگی قضایی به پرونده اتهامی ایشان مواجه شدند .

یادآور می شود شبکه بهداشت شهرستان گناباد در اسفند ماه 1387 با فشار و اصرار نهادهای امنیتی ، دفن اموات در مزار سلطانی بیدخت را ممنوع اعلام کرده و از آن زمان تاکنون همواره با گزارشهای اداره اطلاعات و شکایت شبکه بهداشت ، اعضای خانواده متوفیان و متصدی این مکان به دادگاه احضار و احکام زندان دریافت کرده اند . قطب سلسله نعمت اللهی گنابادی نیز تولیت این مکان زیارتی موقوفه را عهده دار می باشند .

۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه


در بلا هم مچشم لذات او / مات اویم مات اویم مات او

این کیست این ، این کیست این ،این یوسف ثانیست این

۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه



اومدی خونه‌ی من، دیدی چه‌ها شد؟
معجزه‌ها شد، دیدی چه‌ها شد
پرده‌ها آبی شدن و پنجره وا شد
در و دیوار حیاط خونه‌ی من
ناگهان غرق گل اقاقیا شد

روی میز گل‌دون شیشه‌ای ِ خالی
پر ساقه‌های نرگس ِ طلا شد
قفس همیشه بی‌پرنده‌ی من
بی‌پرنده پر آواز و صدا شد


به بهار نیست به خزون نیست
بسته به این و به اون نیست
به تو بسته، به تو تنها
همه رنگ‌وبوی دنیا

نه به گریه‌های ابر و نه به خنده‌های آفتاب
تا نباشی تو نمیاد هوس گل به لب آب


ساز بی‌حوصله‌ی من کنج دیوار
خود به‌خود زخمه زد و نغمه‌سرا شد
ماهی ِ عید ِ گذشته از ته تنگ
بال سرخوشی زد و مرغ هوا شد

من که عاشق‌ترم از ماهی و مهتاب
من که دل‌نازک‌ترم از شیشه و آب
تو ببین با دیدن تو این دل من
به چه محشر غریبه مبتلا شد


اومدی خونه‌ی من، دیدی چه‌ها شد؟
معجزه‌ها شد، دیدی چه‌ها شد

۱۳۹۰ فروردین ۱۵, دوشنبه