۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

عرفان نوشته مرحوم دکتر نعمت الله تابنده


درباره تاریخچه عرفان،مطالب فراوانی نوشته و اظهار كرده اند كه توفیق خواندن و شنیدن بعضی ازآنها را داشته ام. اصولاً هر مخلوقی اشتیاق و علاقه به شناسایی خالق و بوجود آورنده خود دارد . پس زمان پیدایش عرفان ، همان زمان آفرینش است كه تعیین آن بحسب ظاهر ، كاری است غیر ممكن، چرا كه پشه ای كه در بهار زاده می شود و در دی ماه از بین می رود چگونـه و از كجا می دانـد باغـی را كه در آن زنـدگی می كنـد ، كی و در چه زمانی بـوجود آورده اند و احداث كرده انـد .

مولانـا در این بـاره می فرمایـد :
«پشه كی دانـد كه این باغ از كی است در بهاران زاد و مرگـش دردی است »

مگـر كسی كه عنایات و الطاف حـق ، علم لدنی به او عطا فرموده .
همانطوری كه از نظرتان گذشت، بدیهی است كه هر مخلوقی كشش و عشق نهفته ای نسبت به آفریـدگـار خود و شناختن او دارد و این همان عشقی است كه عرفـا در همه جا از آن نام می برنـد و به دامـانش چنگ می زنند و برای رسیـدن به مقصـد و مقصـود خود از او یـاری می جویند و این عشـق از جانب بشـر مخصوص ذات برحق خداوند است "أشـد حبّـالله1 " یا شدید ترین و عالیترین محبت ها و دوستی ها كه عشق است مخصوص ذات پروردگار است. ازآن دمی كه اراده آفریننـده یگـانه بر این قرار گرفت كه موجوداتی بیافرینـد، عشـق به خود و عشـق به شناختـن خود را در وجود آنان گـذاشت و این عـشـق را عجیـن روح انسان كرد تا در راه معرفت خداونـد بتواند سلـوك و كوشش نماید . پس عـرفـان از لحظه شروع خلقت بوجود آمده ، لذا هیچ كس نمی تواند برای آغاز آن، تاریخ و زمانی تعیین كند. عشـق به ذات یگانه باری تعالی كه در وجود هر انسانی هسـت ، او
را خـواه و ناخـواه در حـدود ظـرفیت و استعـدادش ، جـذب و تشنـه شناسایی خداوند می كند ، كه در پی آن روان و دوان باشـد .

دركـعـبـه و دیـر مغـان ، از طفل و از پیر و جـوان
هستند پـرسـان و دوان در جستجویش كو به كو

و حتی هیچ چیزی در خلقت وجود ندارد كه خداونـد و آفریدگار خود را به پـاكی و منـزهی نستاید و او را تسبیح 2 نگـویـد و لیكن ما آن را در نمی یابیم .

بـه فرمایـش مـولانـا :
«نطـق آب و نطـق خـاك و نطـق گـل هسـت محـســوس حـواس اهـل دل»

و نیـز هـر كسی كه در زمیـن و آسمانها وجـود دارد، خواه و نا خواه پروردگارشان را سجـده می كنند و می پرستند اگـر چـه خداونـد از این پرستش ها بی نیـاز است و ما مخلوقیم كه سر تا پا نیازمندیم و این نیازمندی از اول خلقت همراهمان بوده و خوش آن زمانی كه سالك به نیازمندی و فقر بی حد خود نسبت به ذات یگانه محبوب پی می برد و آنرا لمس می كند و ببینـد و بدانـد كه «یـا أیهـا الناس انتم الفـقـرا إلی الله والله هو الغنی الحمـیـــد»
( ای مـردم شما همه فقیـر و محتاج و نیازمند به خداونـد هستیـد و تنها خداوند است كه بالذات بی نیاز و غنی و ستوده صفات است) و آنگاه كه با دیده دل و جان، فقـر مطلق خود را دیـد به مرحلـه كمال می رسد و اینگـونه فقـری است كه حضرت رسـول اكرم می فرمایند : «الفقر فخری» (فقرسبب فخرمن است) و رسیدن به اینگونه فـقـری ،رفتار و اعمال و گفتـار مخصوص لازم دارد كه سالك بایـد آنها را انجام بدهد تـا بـه انـدازه كوشش و استعدادش به او مقام و مرتبه عنایت گردد و تقرب پیدا كنـد .

آیات قرآنـی هر كـدام چون دریایی بیكـران هستنـد كه برای درك معـانی و دریافـت انـوار معنویشان غواصان و شناگـران ماهری می خواهـد تا بتواننـد اندكی به آن پی ببرند و آگاهی كسب كننـد ، نه فردی ماننـد این ناچیز كه نه لیا قت و نه توفیق آن را دارم .

موجودات بـه خواست و اراده خداوند به وجود آمده اند. همه نیكو و بجا و به مورد هستند و چون اراده حق مقدس است ، لذا همه ارجمند و مقدس می باشند3 .

شیخ محمود شبستری در این باره می فرماید :
«جهان چون چشم و خط و خال و ابـروست
كه هـر چـیـزی بجـای خـویـش نـیـكــوست»

و در جای دیگر باز می گویـد :
«بـدان كـه ایزد تعـالی خالــق اوسـت ز نیكـو هر چه صادر گشت نیكـوست »

عرفان را میتوان به سه بخش تقسیم كرد :
1 ـ عـرفان علـمـی یا نظـری كه دانستنی های عرفـانی را شـرح و توضیح می دهـد .

2ـ عـرفان عمـلـی از رفتـار و اعمالی كه عرفـای حقیقی انجام می دادنـد و می دهنـد و همیشـه آنها را مدنظـر داشته و دارنـد، و به آنها عمل می كنند و از آن طریق به مقامات عالیه رسیده انـد بحث و گفتگـو می كنـد.

3 ـ عـرفان حالی كه نظر به حالات مختلف عرفا است، زیرا هیچ دو عارفی وجود ندارد كه حالاتشان كاملاً مثل هم باشد ؛ یعنی «الطـرق الی الله بعـدد الأنفـاس الخـلایـق» راه های بسوی پروردگار بعـدد نفس های مخلـوق است.

هیچ نظری موجود نیست: