۱۳۸۷ تیر ۲۳, یکشنبه

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
جمال صورت ومعنی زامن صحت توست
که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد
در این چمن چو درآید خزان به یغمایی
رهش به سرو سهی قامت بلند مباد
در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد
مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد
هر آنکه روی چو ماهت به چشم بد بیند
بر آتش تو بجز جان او سپند مباد
شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوی
که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد

۲ نظر:

ناشناس گفت...

منّت به سرم نیست بجز منت مولا‎

یا هو مددی سرور من حضرت والا‎

یا هو‎ ‎نشود سایه تو کم ز سر من‎

یا هو نظری کن به دل دربه در من‎

یا هو به‎ ‎گدایت بکن از لطف نگاهی‎

یک عمر پریشانی و از چاله به چاهی‎

جامی که ز‎ ‎دست تو گرفتم شرفم داد‎

یک دست می و دست دگر تار و دفم داد‎

من جز تو‎ ‎کسی را نشناسم که ولی بود‎

حق بود علی و فقط او ذکر علی بود‎

رخصت که‎ ‎شوم خاک در خانه عشقت‎

صد جان چو من باد فدای ره عشقت‎

یا هو مددی از‎ ‎ره حق تو بخوانم‎

تو صاحب من جز تو من ارباب ندارم‎

یا هو مددی کن که‎ ‎سزاوار گدایی‎

باشیم و تو بر ما ز کرم لطف نمایی‎

دل مست و زمین مست و‎ ‎زمان مست ز جامت‎

عالم همگی شیفته عشق و مرامت‎

یک تار زمویت ندهم مُلک‎ ‎دو عالم‎

درویشمو این بس که به نام تو ببالم‎

نای نی و دف ذکر علی گوید‎ ‎و خواند‎

بدخواه علی نام به گیتیش نماند‎

در مسلک ما شرب مدام است‎ ‎طریقت‎

ما مست می ساغر حقیمو شریعت

ناشناس گفت...

میلاد پیر و مرشد دو عالم بر شما و یاران اهل طریق مبارک باد