۱۳۸۷ مهر ۹, سهشنبه
چيستي فاشيسم و كيستي فاشيستها
مقدمه
اين مقاله درصدد پاسخگويي به سه سؤال اصلي است تا مفهوم «فاشيسم» به عنوان موضوع تحقيق روشن و آشكار شود. سؤالات عبارتند از:
1ـ واژه فاشيسم در تاريخ چه مفهومي داشته و چه تحولاتي را به خود ديده است؟
2ـ چگونه فاشيسم در جامعه متولد ميشود و فاشيستها چه كساني هستند؟
3ـ دولت فاشيستي چيست و چگونه قدرت را كسب و حفظ ميكند؟
اهميت شناخت فاشيسم در اين نيست كه يك مكتب سياسي شناخته ميشود، گوشهاي از تاريخ اروپا ارزيابي خواهد شد، موسوليني و هيتلر را بهتر خواهيم شناخت، يكي از انواع دولتهاي توتاليتر و اقتدارگرا را تجزيه و تحليل خواهيم كرد بلكه فاشيسم به عنوان واقعيتي سياسي ـ اجتماعي و ايدئولوژي دخالتجو و ناآرام كه «شهروند» را به حال و كار خود رها نميسازد و در خصوصيترين و خلوتترين تنهاييهاي شهروند سرك ميكشد قابل بررسي است و شناخت آن ضروري مينمايد.
1ـ فاشيسم در بستر تاريخ: واژه فاشيسم در تاريخ چه مفهومي داشته و چه تحولاتي به خود ديده است؟
فاشيسم از واژه fascio ايتاليايي كه معناي گروه و دسته را ميدهد گرفته شده و به معناي چوبدستي و عصاي امپراتوران روم هم اطلاق ميشود. اين كنايه از 1918 به بعد سمبل جنبش قرار گرفت و به فاشيسم معروف شد. فاشيسم از كلمه Fasces گرفته شده و آن علامتي است به شكل تير كه بروي پرچمهاي فرمانروايان قديم رومي نقش بسته و سمبل قدرت آنها بود. بعدها همين سمبل دسته چوب يكي از سمبلهاي انقلاب فرانسه شد و پس از آن ژاكوبني ايتاليا آن را به عنوان سمبل وحدت و آزادي ملت به كار برد. در قرن نوزدهم واژه Fascio را سوسياليستها و سنديكاليستهاي ايتاليا به معناي گروهها و سازمانهاي انقلابي به كار ميبردند. در اواخل قرن نوزدهم كارگران كشاورزي ناراضي در سيسيل انجمنهايي با نام گروههاي انقلابي «Fascio revoluzionari» تشكيل دادند. در 1914 نيز گروههاي انقلابي و انترناسيوناليست در ايتاليا به نام Fasci تشكيل شدند. موسوليني عضو يكي از اين گروهها بود. حركت سياسي وي در سال 1919 بر اساس مجموعهاي از گروههاي مبارز«Fasci di combattimento» سازمان يافت.
بنيتو موسوليني (1945ـ1883) در سالهاي آشوب و هرجو مرج و فقر و بدبختي ايتاليا در سالهاي پس از جنگ جهاني اول، نهضت فاشيستي خود را به راه انداخت و از همين محيط آماده و نياز مردم به امنيت و آرامش استفاده كرد و با شعار قدرت، اطاعت و عدالت زمام امور ايتاليا را در سال 1922 به دست گرفت. حزب فاشيست ايتاليا پس از به دست گرفتن حكومت، كليه احزاب و گروههاي سياسي ديگر را منحل كرد و با تشكيل گروههاي شبهنظامي كه به پيراهنسياهان معروف بودند هر جريان مخالفي را با اعمال فشار و روشهاي خشونتآميز در هم شكست. گروههاي مبارز موسوليني كه در سال 1919 تشكيل شد در آغاز چپگرا بودند. موسوليني خود تا سال 1914 يكي از اعضاي فعال حزب سوسياليست به شمار ميرفت و سردبير روزنامه سوسياليستي «آوانتو» بود. وي در مقابل سوسياليستهاي اصلاحطلب و صلحجو از عمل مستقيم و سنديكاليسم انقلابي حمايت ميكرد و از همين رو از حزب اخراج شد. در طي سالهاي جنگ ضديت او با سوسياليسم شدت گرفت و به جاي آن از ناسيوناليسم تهاجمي حمايت كرد. فاشيسم ايتاليا از همان آغاز دو گرايش اصلي ايدئولوژيك داشت. يكي گرايش سنديكاليسم انقلابي و ديگري گرايش محافظهكاري و ناسيوناليسم. گروههاي مبارز از آغاز با اتحاديههاي كارگري سوسياليستي درگير شدند و زمينداران بزرگ به ويژه در اطراف رود «پو» از گروههاي فاشيست به عنوان وسيلهاي براي ارعاب تودههاي دهقاني و جلوگيري از گرايش آنها به سوسياليسم بهره گرفتند. اتحاد با گروههاي زمينداري و پيوستن افراد بسياري از طبقات متوسط پايين به جريان فاشيسم مهمترين ويژگي جنبش اوليه فاشيسم ايتاليا بود. همچنين جلب حمايت نيروهاي مسلح و پليس در پيشرفت كار حزب فاشيست در مقابل دولت ليبرال بسيار مؤثر افتاد. نخستين حكومت موسوليني با ائتلاف فاشيستها، ناسيوناليستها و ليبرالها در 1922 تشكيل شد. در 1923 فاشيستها و ناسيوناليستها حزب ناسيونال فاشيست (PNF) را تشكيل دادند. در انتخابات آوريل 1924 فاشيستها و متحدانشان بيش از 64 درصد آرا را به دست آوردد. ليكن از همين زمان حزب فاشيست دچار اختلاف داخلي شد و دو جناح راديكال و محافظهكار (يا تجديدنظرطلب) در آن تشكيل شد. ميليشياي فاشيستي خواستار موج دومي در انقلاب فاشيستي بود ولي موسوليني به منظور مهار كردن گرايشهاي افراطي و ادامه همكاري با نيروهاي راست سرانجام آنها را تابع وزارت كشور ساخت. حتي تشكيل ديكتاتوري آشكار فاشيستي از 1925 به بعد به نفع راديكالها تمام نشد و در عوض قدرت جناح محافظهكار تقويت شد. موسوليني، در اين سالها به تدريج تندروها را كه خواستار ايجاد دولتي سراپا فاشيستي بودند تضعيف كرد. دستگاه دولت موسوليني از هر جهت دولتي محافظهكار بود. به رغم برقراري نظام كورپوراتيستي به منظور گسترش كنترل دولت بر اقتصاد هيچگونه تحولي در ساخت اجتماعي و اقتصادي ايتاليا صورت نگرفت. در حقيقت موسوليني دولت فاشيستي را به شيوهاي كه مورد نظر فاشيستها بود سازمان نداد. بخش خصوصي در ايتاليا از نظر اقتصادي از نظام سياسي موسوليني راضي بود. موسوليني درواقع از آنجا كه نتوانست هيچگونه تحولي در داخل به وجود آورد به جنگ خارجي و توسعهطلبي امپرياليستي روي آورد. دولت موسوليني در طي دهه 1930 در پي ايجاد تعادلي ميان نيروهاي راست و محافظهكار بود. درواقع موسوليني به تدريج مجبور به همكاري با نيروهاي محافظهكار شد. نهادهاي سنتي به ويژه پارلمان و دربار سلطنتي به نحوي تداوم يافتند. همچنين قرار دادن سازش دولت و كليسا مورد احترام قرار گرفت. در حالي كه موسوليني در برنامه سال 1919 خود از الغاي سلطنت و مجلس سنا و اشرافيت، حذف خدمت نظامي، انحلال بانكها و بازار بورس، مصادره ثروتهاي غيرمولد، عدم تمركز قدرت سياسي و حمايت از تودههاي فقير سخن گفته بود، در عمل فاشيستها به علت ضعف مالي هرچه بيشتر به طبقات بالا متكي شدند. ادغام احزاب فاشيست و ناسيوناليست در 1923 سرآغاز گرايش به راست و كمرنگشدن ايدئولوژي فاشيسم در ايتاليا بود. موسوليني در مقالهاي كه در دائرهالمعارف 14 جلدي ايتاليا در 1932 به چاپ رسيد اصول فاشيستي را توضيح ميدهد. همين مقاله بعدها به شكل كاملتر به صورت كتاب عرضه شد و مطالب ديگر در مورد زندگي موسوليني و وضعيت ايتاليا در همان سالهاي اوليه انتشار از سوي شجاعالدين شفا به فارسي ترجمه و منتشر شد (در اين مورد، نميتوان تقارن اين اقدام را با گرايشها و وضعيت حكومت رضاشاه ناديده گرفت) از نظر موسوليني ليبراليسم كلاسيك وظيفه تاريخي خود را كه اعتراض عليه دولتهاي مطلقه بود به پايان رسانده و حال جاي خود را بايد به دولت كه بياني ديگر از خودآگاهي و اراده مردم است بسپارد آشكارا در اين ميان ردپاي نوعي از هگليسم عوامانه قابل تشخيص است. از همين منظر «اندرو وينسنت هگل» را به عنوان نماينده ناسيوناليسم افراطي بروس و منادي فاشيسم ترسيم كرده است. چنانچه مشهور است فيلسوف هگلگراي ايتاليا جيوواني جنتيله (1944ـ1875) نظريه دولت خود را با ايدئولوژي فاشيستي موسوليني درآميخت. (به نظر هگل آنچه واقعي است عقلاني است و آنچه عقلاني است واقعي است و بنابراين دولتي كه پيروز ميشود، بهترين و سالمترين دولت است و به تبع آن حق در قدرت است و به قول فريدريش ماينكه، هگل دولت را به مقام الوهيت برميكشد و آن را به عنوان دولت مبتني بر زور و قدرت ميستايد) فاشيسم موسوليني فردگرايي و جستجوي منافع فردي را محكوم كرده است و جاي آن را به دولت كه مظهر خودآگاهي و كليت ملت همچون موجودي تاريخي است ميسپارد. فرد از نظر موسوليني تنها در جهت هماهنگي با دولت موضوعيت دارد. موسوليني كه فعاليتهاي سياسي خود را با گرايشهاي سوسياليستي آغاز كرده بود، ابتدا خود را ضدسوسياليست مينامد ولي در عين حال مايل است كه به علل پيدايش سوسياليسم كه همان شكاف اقتصادي و بهرهكشي سرمايهدارانه است، غلبه كند.
غير از ايتاليا در كشورهاي نسبتا باثبات اروپا در سالهاي پس از جنگ جهاني اول مثل انگلستان كه هنوز ليبراليسم مسلط بود هم جنبشهاي كمونيستي و فاشيستي رونق يافتند. جنبش فاشيستي انگليس در سال 1923 شكل گرفت و در سال 1926 نيمميليون هوادار داشت. در سال 1933 اتحاديه فاشيستهاي انگليس به رهبري سرآزولد مازلي تشكيل شد و به يكي از نيروهاي مهم سياسي تبديل شد. فاشيسم انگليس انشعابي از جنبش چپ به شمار ميرفت و مازلي خود سابقا عضو دولت حزب كارگر بود. در فرانسه سلطه ليبراليسم ضعيفتر بود و در نتيجه جنبشهاي ماركسيستي و فاشيستي گسترش بيشتري يافتند. حزب عمل فرانسه به رهبري شارل مورانس ابعاد فاشيستي نيرومندي داشت. در آلمان پس از جنگ اول هرجومرج و آشفتگي و فقدان كنترل سياسي و اجتماعي، شرايط را به وضعيت جنگي داخلي نزديك كرد. جمهوري وايمار (33ـ1918) دولت ليبرال و ضعيفي بود و در آن دوران كمونيستها، سنديكاليستها، آنارشيستها، اسپارتاكيستها و ناسيونال سوسياليستها (نازيها) و ديگر گروهها همه مدعي قدرت بودند. تنها عامل حفظ وحدت جمهوري وايمار كه همه قدرت اخلاقي و نظامياش را از دست داده بود، شخصيت پدرسالارانه فيلد مارشال فون هيندنبرگ بود. سرانجام هيتلر، رهبر حزب ناسيونال سوسياليست كه بر ضد بولشويكهاي روسي و توطئههاي يهوديان تبليغ ميكردند، موفق به بسيج اجتماعي وسيعي به خصوص در ميان طبقات متوسط و پايين شد و در انتخابات 1933 به صدراعظمي دولتي ضعيف رسيد.
به هر حال امروز نيز هرچند به طور رسمي نظامي فاشيستي به ديگر سخن رژيمي فاشيستي تمامعيار در جهان وجود ندارد ولي بسياري از آموزههاي فاشيسم زنده و مطرح هستند و شايد از همين منظر هنوز احزاب، افراد و دولتهاي مطرود را فاشيستي ميخوانند و اغلب منظور از دولت فاشيستي،حزب فاشيستي و افراد فاشيست كساني است كه در فعاليت سياسي خود سركوبگر، خشونتطلب، تماميتخواه و رياكار هستند. در بخش بعدي مقاله آموزههاي فاشيسم را مرور ميكنيم.
2ـ فاشيسم در جامعه: چگونه فاشيسم در جامعه متولد ميشود و فاشيستها چه كساني هستند؟
به نظر من جذابترين و قابلتأملترين وجه فاشيسم بسترهاي اجتماعي آن است. آنكه چه شرايطي، جامعه و نخبگان آن را به سوي فاشيسم رهنمون ميسازد و افرادي در جامعه با عمل به آموزههاي فاشيسم پسوند فاشيست را يدك ميكشند. وجه مهم ديگر اين بحث تكرارپذير بودن آن است. از اين رو هرچند شايد عصر دولتهاي فاشيستي به سر آمده باشد ولي جنبشهاي فاشيستي همچنان وجود دارند و به حيات اجتماعي ـ سياسي خود با نامهاي متفاوت ادامه ميدهند كسي نميداند شايد روزي و در نقطهاي از عالم به آستان قدرت هم دسترسي يابند. فراموش نكنيم در انتخابات رياستجمهوري فرانسه در تابستان 1381 حزب فاشيست فرانسه در دور اول پيروز شد. در اين بخش از سويي آموزههاي فاشيسم را بررسي خواهيم كرد و از سويي ديگر بسترهاي تولد فاشيسم را تحليل ميكنيم.
فاشيسم معلول شرايطگذار است. گذار از سنت به مرحله ديگري كه ميتواند مدرنيزم باشد. در چنين شرايطي جامعه نه از ريشههايش كاملا بريده شده و نه به شرايط جديد وارد شده است و حالتي معلق دارد و افراد جامعه چشمي به گذشته، سنتها، علائق و تمايلات سنتي خود دارند و از سويي به خاطر ناكارآمدي آنها پا در وادي جديدي گذاشتهاند كه كاملا براي آنها روشن و تعريف شده نيست. از اين رو در وضعيتي نامتعادل و سرگردان قرار ميگيرند. از اين رو به دنبال تكيهگاهي ميگردند. اين تكيهگاه ميتواند گاهي حس نوستالژي، شور انقلابي، رهبر خردمند، شعارهاي اخلاقي و آرمانشهر بشري باشد كه غالبان بدون درك درستي از معنا و مفهوم آن «جار» زده ميشود. جامعه فاشيستي محصول چنين شرايطي براي فرد است. فاشيسم در جوامعي پيدا شد كه فرايند گسترده فروپاشي همبستگي سنتي و تودهاي شدن جامعه مشاهده شد و واكنشي بود در برابر نوسازي و صنعتي شدن كه از تاجرمآب شدن جامعه آسيب ميبيند و بين افراد و گروههايي كه دچار آنومي (وضعيت گسيختگي) شده بود فرد احساس ناامني ميكند و به قدرت پناه ميبرد. از لحاظ روانشناختي مبتني بر تيپ شخصيتي اقتدارطلب است كه هم سلطهجوست و هم اطاعتپذير. آرمان فاشيسم بازگشت به وضعيت اجتماعي ماقبل مدرن، ماقبل صنعتي و ماقبل دموكراتيك است و پيرامون آن خردهبورژوازي و طبقات متوسط رو به افول هستند. از اين رو فاشيسم نه در جامعه كاملا سنتي و نه در جامعه كاملا صنعتي و مدرن زمينه بروز پيدا ميكند. اميل دوركيم در جامعهشناسي خود از آنومي Anomie يا سرگشتگي سخن ميگويد. او آنومي اجتماعي را وضعيت واسطي بين همبستگي مكانيكي و همبستگي ارگانيكي ميداند. در هنگام فروپاشي همبستگي سنتي يا مكانيكي در جامعه كه در آن انسانها به مقتضاي معيارهاي اوليه تقسيم ميشوند ممكن است گرايشهاي انحرافي به صورتهاي مختلف ظهور كند. وضعيتي كه هنجارهاي همبستگي مكانيكي از بين رفته ولي همبستگي جديد ارگانيكي شكل نگرفته است. بنابراين جامعه براي بازتعريف از خود و شكل دادن به هويت و وجدان مشترك جديد، به دامان ايدئولوژيها و جنبشهاي بيشكل تودهاي مثل فاشيسم پناه ميبرد. به نظر دوركيم در اين وضعيت چون ايمان، هنجار و ارزشي وجود ندارد كه به زندگي فرد معنا بخشد، فرد به خودكشي هم روي ميآورد.
برينگتن مور در كتاب ريشههاي اجتماعي دموكراسي و ديكتاتوري معتقد است كه فاشيسم از سه عنصر اصلي تشكيل شده است، يكي واكنش بخشهايي از جامعه به خصوص بخش ماقبل سرمايهداري يعني دهقانان و خردهبورژوازي و تا اندازهاي اشرافيت زميندار نسبت به فشارهاي ناشي از صنعتي شدن و نوسازي. دوم نوعي دلتنگي ساده براي زندگي روستايي و دهقاني و آرزوي بازگشت به آن و سوم واكنش نسبت به كوشش در راه ايجاد دموكراسي پارلماني. به نظر مور به طور كلي فاشيسم معمولا پس از يك دوره كوتاهمدت دموكراسي ضعيف و كوشش براي نوسازي و صنعتي كردن، پيدا ميشود،به اين تعبير فاشيسم جنبش راست افراطي فعال و يا نوعي راديكاليسم راستگراست.
ايسنك (Isnk) روانشناس انگليسي، تقسيمبندي جالبي از حالات رواني كه با گرايشهاي سياسي انطباق مييابند به دست ميدهد. او معتقد است دو حالت عمده يعني خشن و ملايم در انسانها مشاهده ميشود كه با دو گرايش عمده سياسي يعني راست و چپ قابل تلفيق است كه از تلفيق آنها چهار گروه سياسي به وجود ميآيد. انسانهاي خشني كه به راست گرايش پيدا ميكنند، طيف فاشيستها را به وجود ميآورند و اگر به چپ گرايش پيدا كنند طيف كمونيستها را. انسانهاي ملايم اگر به راست گرايش پيدا كنند گروه ليبرالها و اگر به چپ گرايش پيدا كنند گروه سوسياليستها را تشكيل ميدهند.
اريك فروم روانشانس عضو مكتب فراكفورت هم در تشريح علل گرايش به فاشيسم نكته جالبي را مطرح ميكند كه كاملا جنبه جمعي دارد.انسان معاصر، انسان آزاده اما تنها و سرخورده است كه پس از يك معامله تاريخي به اينجا رسيده است. انسان عصر فئوداليته آزادي نداشت اما در نظم اجتماعي ادغام شده بود و خود را جزيي از آن احساس ميكرد. در حالي كه انسان متجدد، آزاد اما تنهاست و مذهبي اختيار كرده كه با تنهايي او سازگار است. پروتستانيزم وساطت كليسا را از بين برد و فرد را يكسره با عالم لاهوت مرتبط ساخت. اما غم گذشته (نوستالژي) هيچگاه دامن اين انسان آزاد را رها نكرد. چنين بود كه در خروش حركت فاشيسم، بازگشتي به گذشته و خروج از تنهايي را احساس كرد و به آن پيوست.
فاشيسم به عنوان جنبش افراطي راست راديكال اغلب پيروان خود را از خردهبورژوازي و طبقات متوسط رو به افول به دست ميآورد. بحرانهاي نوسازي و اقتصاد سرمايهداري كه تأثير نامطلوبي بر خردهبورژوازي شهري و طبقات دهقاني باقي گذاشت موجب گسترش پايگاه اجتماعي فاشيسم و امكان بسيج تودهاي در مقياس وسيع شد. جنبش فاشيستي خود يكدست و يگانه نيست و در آن حداقل دو گرايش عمده وجود دارد. يكي گرايش محافظهكارانه طبقات بالاي سنتي كه معمولا نسبت به ليبراليسم و مدرنيسم و نوسازي و گرايشهاي سوسياليستي واكنش نشان ميدهند و ديگري گرايش كم و بيش راديكال خردهبورژوازي و دهقانان در حال افول كه اغلب نسبت به سرمايهداري مدرن و پيدايش سرمايهداري ارضي ـ مالي و صنعتي بزرگ واكنش نشان ميدهند. به همين دليل است كه چنانكه گفتيم ايدئولوژي فاشيسم به ويژه جنبش فاشيستي تركيبي از آرمانهاي ضدسرمايهدارانه، تمايل به سرمايه كوچك، تجديد همبستگيهاي سنتي در جامعه مدرن نيمهصنعتي، محافظهكاري و حمايت از سنتهاي خانوادگي و فرهنگي و مذهبي، راديكاليسم خردهبورژوازي و سنتگراي دهقاني و پدرسالارانه است. طبقات سنتي به ويژه طبقات متوسط در حال افول در فرايند نوسازي امنيت و آرامش مألوف خود را از دست ميدهند و از آزاديهايي كه جامعه مدرن به همراه ميآورد، گريزانند و از همين رو با پيدايش جنبش و ايدئولوژي و رهبري، خود را در دامن آن ميافكنند تا از اين آزادي نامطلوب بگريزند و امنيت سنتي از دست رفته را در درون ايدئولوژي كوتاليتر و فراگيري بازبيابند. به نظر فروم در كتاب گريز از آزادي ساخت رواني طبقه متوسط يعني شخصيت اقتدارطلب كه داراي گرايشهاي ساديستي (ديگر آزادي) و مازوخيستي (خودآزاري) به طور توأمان است، آن را مستعد پذيرش فاشيسم ميسازد. از نظر روانشناسي تودهاي، افرادي كه همبستگي سنتي را از دست داده و در حال گسيختگي و بيهنجاري به سر ميبرند به دنبال من ايدهآل هستند تا خلأ ناشي از احساس سرگشتگي و حقارت در آنها را پر كند از اين رو رهبري در اين گونه جنبشها نقش اساسي ايفا ميكند. انديشه وحدت و يگانگي رهبر و توده در فاشيسم اروپايي از اينجا ناشي ميشود.
نانس اشپربر اتريشي از نخستين كساني بود كه به تحليل پديده فاشيسم پرداخت. از نظر او در كتاب نقد و تحليل جباريت، رهبر يا جبار در گريز از خفت و حقارت است كه ميل و عطش اراده معطوف به قدرت پيدا ميكند و انسان گرفتار ترس تهاجمي يكسره قدرتطلب ميشود. بررسي اشپربر از قدرت تنها متوجه جبار كه آشكارا هيتلر را تداعي ميكند نيست بلكه وي معتقد است كه مردم معطوف به جبار نيز ميل به قهر و خشونت و سرسپردگي دارند هرچند يكايك آنان اين خشونت را در زندگي شخصي خود پذيرا هستند. در نگاهي ديگر فايستها مدعياند، فاشيسم مكتب نه و نفي است. فاشيسم جنبش تودهاي عليه فردگرايي، مساوات، دموكراسي، آنارشيسم، عوامفريبي، بدبيني و شكاكيت،آزادي بيهوده و جذام يهوديت است و از سويي فاشيسم منادي جمعگرايي سلسله مراتب، اقتدار، نظم، حقيقت، تحول مذهبي، ايمان و اعتقاد، آزادي حقيقتي و واقعي و خون خالص است. هرچند فاشيسم رياكارانه مدعي اخلاقگرايي است ولي در ماهيت خود فسادپرور است. فيلم سينمايي مالنا اثر جوزپه كورناتوره محصول مشترك آمريكا و ايتاليا در سال 2000 در اين خصوص ديدني است. اين فيلم درباره فاشيسم و فساد اخلاقي در جامعه ايتالياست. بر اساس پيام اين فيلم فاشيسم به سبب ويژگي تماميتخواهانه خود به شدت با امور جنسي به ويژه از نوع آزاد آن مخالف بوده و ميخواهد آن را در كنترل خود درآورد زيرا سكس را رقيبي براي تماميتخواهي خود ميپندارد و رياكارانه ميخواهد داعيه دفاع از سنت و ارزشهاي جامعهاي مردمسالار را داشته باشد تا بسياري از وجوه ضداخلاقي خود را پردهپوشي كند و اينچنين است كه سركوب ظاهري روابط آزاد و امور جنسي در نظامهاي فاشيستي به شكل رواج خشونت و پرخاشگري بروز ميكند. اما رهبران فاشيست خود در پنهان مجذوب و مفتون سكس هستند. فاشيسم درصدد مصادره و تصاحب و تصرف تمامي جنبههاي زندگي فردي و خصوصي آدمها و انرژي حاصل از عشق و به كار گرفتن آنها در خدمت ايدئولوژي خود است. از اين رو چون حكومتهاي فاشيستي براي بقاي خود جامعه را به سوي فساد سوق ميدهند به گونهاي مروج خشونت و به گونهاي غيرمستقيم و پنهان مروج سكس از نوع رياكارانه، غيراخلاقي، فاسد و پنهان است و به عبارت ديگر در جامعه فاشيستي عشق براي بقاي خود ناچار به فحشا استحاله مييابد و رياكاري جاي اخلاق را ميگيرد.
3ـ دولت فاشيستي چيست و چگونه قدرت را كسب و حفظ ميكند؟
فاشيسم بيش از آنكه يك فلسفه يا ايدئولوژي سياسي باشد، يك روش حكومت است كه بر سه اصل حكومت فردي، قدرت و حاكميت دولت و ناسيوناليسم افراطي استوار است. در حكومتهاي فاشيستي فردي كه در رأس حكومت قرار ميگيرد مافوق قانون و واجبالاطاعه است. چنانچه هيتلر و موسوليني و فرانكو هر سه در دوران فرمانروايي خود از چنين موقعيتي برخوردار بودند. در حكومتهاي فاشيستي سازمان دولت با تكيه بر قدرت نظامي و گروههاي فشار سياسي و وسايل تبليغاتي كه در اختيار دولت است آزاديهاي فردي را محدود ميسازد و هرگونه حركت مخالفي را سركوب ميكند. در زمينه اقتصادي فاشيسم حد وسط بين سرمايهداري و كمونيسم است. يعني در عين حال كه مانند كمونيسم مالكيت وسايل توليد را در انحصار دولت درنميآورد، مانند رژيمهاي سرمايهداري هم آزادي بي حد و حصر و بيبندوبار را به صاحبان سرمايه و وسايل توليد نميدهد. بلكه فعاليتهاي اقتصادي را تحت كنترل خود در ميآورد و آنها را در جهت سياستهاي دولت يا آنگونه كه حكومتهاي فاشيستي ادعا ميكنند در جهت منافع ملي و مصالح جامعه هدايت ميكند. يكي از وجوه فاشيسم ناسيوناليسم افراطي است كه در پارهاي موارد مانند حكومت هيتلر به فلسفه برتري نژادي و ادعاي حق حكومت و فرمانروايي نژاد برتر جهان منجر ميشود. ناسيوناليسم افراطي و فلسفه برتري نژادي كه گاه به صورت تعصب مذهبي و دعوت برتري يك مذهب يا عقيده سياسي بر مذاهب و عقايد ديگر هم نمايان ميشود، معمولا با توسعهطلبي و تلاش براي بر كشورها و سرزمينهاي ديگر هم همراه شده است و بيشتر در اين مرحله با مقاومت و شكست مواجه ميشود.
دولت فاشيستي مبين يك سيستم توتاليتر سياسي است كه با ديگر انواع آن نقاط اشتراك دارد اما ويژگيهاي متفاوتي نيز با آنها دارد. از اشتراكهاي فاشيسم با ساير انواع دولت توتاليتر، تبعيت زندگي همه گروهها از دولت، به كار بردن ترور، حفظ سيستم يك حزبي و انحصار قدرت و وسايل ارتباط عمومي در دست دولت است. همه دولتهاي توتاليتر بنياد ايدئولوژيك دارند و همه جوامع توتاليتر جوامع ايدئولوژيك هستند اما اين ايدئولوژيها متفاوتند و قابل تبديل به هم نيستند و عمل اجتماعي يكنواخت ندارند به عبارت ديگر تغييرپذيرند. بنياد نظري فاشيسم بر اين اساس است كه ملت كلي است واحد كه دولت مظهر اراده مطلق آنست و هر نوع تجزيه در قدرت مطلق دولت، نشانه تجزيه در پيكر ملي و انحطاط آن است فاشيسم تقسيم ملت را به طبقات و تنازع طبقهاي را انكار ميكند و تضاد اصلي را ميان ملتها بر سر گسترش حوزه اقتدار و تسلط خود ميشناسد و از اين جهت مبلغ سياست خارجي تجاوزكارانه است.
رژيمهاي اقتدارگراي تماميتخواه از جمله فاشيسم نوعي واكنش عليه سيستم ليبرال دموكراسي محسوب ميشوند ويژگيهاي اين رژيمها عبارتند از:
1ـ خودمحوري و اقتدارگرايي، سطح حداقلي زندگي سياسي و فعاليتهاي سياسي و جايگزيني حكومت به جاي سياست
2ـ ايجاد سيستم تكحزبي براي درجهاي از فعاليت سياسي مثل حزب بعث در عراق
3ـ دفاع مطلق از نخبههاي اجتماعي كه در رأس هرم قرار دارند.
كارل فريدريش فاشيسم را يكي از وجوه نظامهاي توتاليتاريسم دانسته و 5 ويژگي مشترك به هم پيوسته و مرتبط به هم را اساس چنين نظامهايي ميداند:
1ـ ايدئولوژي مشترك
2ـ حزب واحد فراگير
3ـ نظارت انحصاري بر تمام ابزار و وسايل مهم نظامي
4ـ نظارت انحصاري بر تمام وسايل و ابزار ارتباط عمومي
5ـ سيستم كنترل پليسي ـ تروريستي
6ـ اقتصاد هدايت شده مركزي
ارنست نولته مورخ آلماني فاشيسم را به عنوان يك پديده اروپايي بين دو جنگ يعني حادثه قرن قلمداد ميكند. به نظر او مهمترين عامل نضج فاشيسم، انقلاب بلشويكي است كه نولته آن را تهديدي براي سيستم ليبرال دنياي غرب ميخواند. سيستم ليبرال نوعي از زندگي است كه در آن نه تنها ميتوان هيأت حاكم را مورد انتقاد شديد قرار داد، بلكه اصولا ميتوان تمام وضعيت حيات اجتماعي را مورد انتقاد قرار داد. با توجه به چنين نظام ليبرالي و انقلاب روسيه از يك طرف و بحرانهاي اقتصادي و سياسي ناشي از جنگ جهاني اول نظام يا دولت فاشيستي به وجود آمد فاشيسم حمايت طبقه ثروتمند را به دست آورد و به عنوان نجاتدهنده نظام ليبرال در برابر تهديدهاي بلشويسم قد علم كرد. فاشيسم پس از به دست آوردن قدرت نه تنها جنبش سوسياليستي ـ كمونيستي را بلكه نظام ليبرال را نيز منهدم كرد. به نظر نولته فاشيسم خود را به عنوان رهبر و پيشگام در به ثمر رساندن اهداف ساسي بورژوازي و مبارزه با انقلاب ماركسيستي كه بر ضد جامعه بورژوازي به وجود آمده بود، معرفي كرد در حالي كه مبارزه او كاملا با سنتها و تفكرات حيات بورژوازي مغايرت دارد. البته برخي متفكران نظر متفاوتي درباره دولت فاشيستي دارند از جمله ميتوان به ماركس هوركهايمر يكي از بنيانگذاران مكتب فرانكفورت و چپ نر اشاره كرد. او ميگويد: هر كس نميخواهد درباره كاپتاليسم صحبت كند،درباره فاشيسم نيز بايد سكوت اختيار كند زيرا او فاشيسم را يكي از شكلهاي حاكميت سرمايهداري بورژوازي ميداند.
ايرنيگ فچر نيز ميگويد: در جامعه بورژوازي عصر جديد اگر انسان بخواهد دنبال جوابي اصولي و ريشهاي باشد به دو چيز دست مييابد. ماركسيسم و فاشيسم، ماركسيستها سعي در متوقف كردن جامعه بورژوازي و روند آن دارند زيرا ميخواهند وعدهاي كه درخصوص آزادي تصميمگيري انسانها دادهاند به حقيقت بپيوندد اما فاشيسم سعي ميكند با توسعه جامعه بورژواري، به سوي دولت ايستاي پيش از بورژوازي رجعت كند. از اين رو دولت فاشيستي چهار ويژگي دارد:
1ـ نقش اجتماعي فاشيسم اين است كه بتواند رابطه مالكيت سرمايهداري و امتيازات اجتماعي ناشي از آن را ـ كه طبق مرفه از آن برخوردار است ـ همچنان حفظ كند. حتي اگر اين نظام دستخوش ركود و بحران شود و مخالفان فراواني در برابر آن قرار گيرند.
2ـ سركوب مخالفان به جاي دموكراسي
3ـ نظام حاكميت فاشيسم بدون يك پايگاه مردمي ممكن نيست. فاشيسم بر يك جنبش سياسي تكيه دارد كه سعي ميكند با زيرمجموعهاي بسيار وسيع تمام گروههاي مختلف جامعه را در بر گيرد.
4ـ فاشيسم با ترور و تبليغات انحصاري تودهها را با ايدئولوژي مورد نظر خود رهبري ميكند.
دولت فاشيستي از منظر تفكيك قوا هم قابل بررسي است. دكتر ابوالفضل قاضي با قرار دادن دولت فاشيستي در دسته رژيمهاي اقتدارگرا و طبقهبندي خاص خود از رژيمهاي سياسي به اختلاط قوا، تفكيك كامل قوا، همكاري قوا، رژيمهاي اختلاط قوا را رژيمهاي اقتدارگرا ميداند و در توصيف آن مينويسد: در اين رژيمها شخص يا دستگاهي كه اعمال هر سه قوه مقننه، مجريه و قضاييه را با هم بر عهده دارد يكي است. قانونگذار، مجري و قاضي از هم بازشناخته نميشوند، بهتر است بگوييم دارنده قدرت ميتواند هم واضع قانون و هم مجري آن و هم دادرس واقع شود. گاهي اختلاط قوا يا به سود مجريه گرايش دارد يا به سود قوه مقننه. در اختلاط قوا با حاكميت قوه مجريه، قوه مجريه با تكنيك پنهانكاري، گونهاي ديكتاتوري به وجود ميآورد. يعني آرايش قوا به گونهاي است كه بالمال قوه مجريه بر ساير قوا تسلط يافته و نظرها و سياستهاي خود را بر آنها تحميل ميكند. شيوه بناپارتيسم در زمان ناپلئون اول يا فاشيسم موسوليني در ايتاليا و يا ناسيونال ـ سوسياليسم آلمان هيتلري مثالهاي بارزي در مورد برتري قوه مجريه به شمار ميآيند.
يكي از نكات مهم در جامعهشناسي سياسي فاشيسم كه اغلب مورد غفلت قرار گرفته تمايز جنبش و دولت فاشيستي است. جنبشهاي اجتماعي ـ سياسي پيش از قبضه قدرت و پس از آن از حيث پايگاه اجتماعي دچار تحول ميشوند. هرگاه جنبشي به قدرت سياسي برسد مسؤوليت دولتي پيدا ميكند و ديگر نميتواند همانند دوران پيش از قبضه قدرت صرفا نماينده منافع گروههاي مانند خود باشد رژيمهاي فاشيستي همواره با مشكل اداره جامعه دوگانه نيمهسنتي و نيمهمدرن روبرو هستند و به ويژه در مسير اجتنابناپذير تحولات و نوسازي اقتصادي ـ اجتماعي ميبايد به نحوي با اين مشكل كنار بيايند. از نظر تاريخي رژيمهاي فاشيستي تحت تأثير تنگناهاي داخلي و خارجي به تدريج مجبور شدند با تعديل راديكاليسم ضدسرمايهدارانه خود و تقويت عنصر محافظهكاري و راستگرايي به زيان عنصر راديكاليسم خردهبورژوايي در ايدئولوژي خود حمايت بخشهايي از طبقات سرمايهداري را جلب كنند. نياز مالي دولت به بخش خصوصي با توجه به تداوم مالكيت خصوصي و وسايل توليد در فاشيسم نه تنها كاهش نمييابد بلكه به واسطه فعال شدن دولت در صحنه بينالمللي (امپرياليسم و جنگطلبي) گاه افزايش مييابد. فاشيسم هيچگاه در عمل در حوزه اقتصادي به نظام توتاليتر به مفهومي كه در استالينيسم مشاده ميشد تبديل نشد و دستگاه ديپلماسي سياسي آن هم در آلمان و هم در ايتاليا به طور دايم دچار رقابتها و كشمكشهاي شخصي و گروهي بود. تداوم مالكيت خصوصي بر وسايل توليد و تكيه فزاينده رژيم سياسي بر سرمايههاي تجاري و صنعتي و مالي حتي موجب آن شده است كه برخي نويسندگان به ويژه در بين ماركسيستها با توجه به وضعيت نهايي رژيم فاشيستي آن را رژيم سرمايه مالي و بورژوازي بزرگ بخوانند. بر همين اساس بود كه استالين، فاشيسم را حكومت بورژوزاي بزرگ در شرايط بحران ميدانست.
منابع:
1ـ طلوعي، محمود، فرهنگ جامع سياسي، (تهران: نشر علم و سخن، 1372)
2ـ قادري، حاتم،انديشههاي سياسي در قرن بيستم، (تهران، سمت، 1380)
3ـ ابوالحمد، عبدالحميد، مباني سياست، (تهران: انتشارات توس، 1380) چاپ هشتم
4ـ بشريه، حسين، جامعهشناسي سياسي، (تهران: ني، 1379)
5ـ بشريه، حسين، آموزش دانش سياسي، مباني علم سياست نظري، (تهران: مؤسسه پژوهشي نگاه معاصر، 1381)
6ـ اكبر، علي، سيري در انديشههاي سياسي معاصر، (تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي ـ انتشاراتي الست، 1370)
7ـ سرچنت، التي، ايدئولوژيهاي سياسي معاصر، ترجمه محمود كتابي، (اصفهان: دانشگاه اصفهان، 1357)
8ـ آشوري، داريوش، فرهنگ سياسي، (تهران، مرواريد، 1354)
9ـ قاضي، ابوالفضل، حقوق اساسي و نهادهاي سياسي، (تهران، دانشگاه تهران، 1373)
10ـ سيفزاده، سيدحسين، مدرنتيه و نظريههاي جديد در علم سياست، (تهران: دادگستر، 1379)
11ـ نقيبزاده، احمد، درآمدي بر جامعهشناسي سياسي، (تهران، سمت، 1379)
12ـ روريش، ويلفريد، سياست به مثابه علم، ترجمه ملك يحيي صلاحي، (تهران: سمت، 1372)
13ـ بخشايشي اردستاني، احمد، درآمدي بر نظامهاي سياسي مقايسهاي، (تهران: دانشكده فارابي، 1376)
14ـ دوورژه، مورس، اصول علم سياست، ترجمه ابوالفضل قاضي شريعتپناهي، (تهران: نشر دادگستر، 1376)
15ـ بشريه، حسين، انقلاب و بسيج سياسي، ( تهران: دانشگاه تهران، 1374)
16ـ وينسنت اندرو، نظريههاي دولت ترجمه حسين بشريه، (تهران: نشر ني، 1381، چاپ سوم)
17ـ آلارديس، گيلبرت، جايگاه فاشيسم در تاريخ اروپا، ترجمه حشمتالله رضوي، (تهران: كيهان، 1371)
18ـ اشپربرنانس، نقد و تحليل جباريت، ترجمه كريم قصيم، (تهران: دماوند،1363)
نويسنده: عمادالدين - پارسا
وزير كشور ايران جعلى بودن مدرک تحصيلى اش را پذيرفت
على كردان، وزير كشور جمهورى اسلامى ايران در نامه اى به محمود احمدى نژاد، رييس جمهورى اسلامى، جعلى بودن مدرک تحصيلى اش را پذيرفت.
آقاى كردان كه پانزدهم مردادماه و در يک جلسه جنجالى در مجلس شوراى اسلامى توانست راى اعتماد نمايندگان را براى تصدى پست وزارت كشور كسب كند در دو ماه گذشته متهم به دروغگويى در زمينه صحت مدرک تحصيلى اش و همچنين جعل آن شده بود.
وزير كشور ايران در جلسه راى اعتماد نمايندگان مجلس شوراى اسلامى گفته بود كه مدرک دكتراى خود را از دانشگاه آكسفورد در بريتانيا گرفته است و براى دريافت آن پايان نامه ارائه كرده بود.
على كردان در نامه اى كه روز شنبه به رييس جمهورى اسلامى ارسال كرده و متن آن در شماره روز سه شنبه روزنامه دولتى «ايران» منتشر شد، پذيرفته است كه اين مدرک جعلى بوده و «به محض اطلاع از جعلى بودن مدرک تحصيلى اش، از فردى كه مدعى نمايندگى دانشگاه آكسفورد در تهران بوده، شكايت كرده است.»
وى با اشاره به تشكيک نمايندگان مجلس نسبت به صحت مدرک تحصيلى دكتراى او در طول دو ماه گذشته گفته است: «در طول هشت سال گذشته هرگز مسئله اى كه صحتمدرک ياد شده را مورد سؤال قرار دهد در ذهنم خطور نكرده بود و لذا همواره به صحت مدرک مذكور اعتقاد و اطمينان كامل داشتم. بر اساس همين باور و در حالى كه ضرورتى هم نداشت، در ايام رأى اعتماد نسبت به ارائه آن اقدام نمودم. اما با طرح برخى نظرات ترديد آميز نسبت به مدرك ياد شده، احساس كردم ضرورى است تا در باب اثبات صحت آن، مستندات هرچه بيشترى را ارائه نمايم.»
«با مراجعه نماينده اينجانب به يكباره و با ناباورى كامل با عدم تاييد دانشگاه مواجه شدم. لذا تلاش كردم تا چگونگى مسئله را از رابط مورد اشاره جويا شوم. لكن هر چه كوشيدم ايشان را نيافته و متوجه شدم كه وى تخلف كرده است.»
وزیر کشور جمهوری اسلامی ایران
وزير كشور ايران مى گويد كه «اين امر نه از جهت اهميت مدرک مذكور براى خود، بلكه از بابت رفع اتهام «جعل» بود كه در برخى اظهارات متوجه اينجانب شده بود. اتهامى كه براى حقير بسيار سنگين مى نمود. لذا همان گونه كه حضرتعالى در جريان قرار داشتيد، نسبت به ارزيابى مجدد مسير اخذ مدرک اقدام نمودم.»
دانشگاه آكسفورد بريتانيا در استعلام هاى متعددى كه مراكز مختلف خبرى از آن صورت داده اند اعلام كرده است كه نه تنها براى على كردان مدركى صادر نكرده بلكه حتى نام وى نيز در ليست اين دانشگاه نيست.
انتشار اين استعلام ها كه برخى از آنها از سوى سايت هاى خبرى وابسته به جناح اصولگرا صورت گرفته است فشارها بر دولت محمود احمدى نژاد براى واكنش نسبت به جعلى بودن مدرک تحصيلى وزير كشور را افزايش داد. اين در حالى بود كه وزارت كشور ايران و معاون حقوقى و پارلمانى رييس جمهورى ايران، با تاكيد بر صحت مدرک تحصيلى على كردان مخالفان وى را تهديد به شكايت و پيگيرى قضايى كردند.
«پيگيرى صحت مدرك»
وزير كشور ايران در بخش ديگرى از نامه خود به محمود احمدى نژاد از پيگيرى هاى شخصى خود در باره مدرك تحصيلى اش سخن گفته و افزود: «از رابط ارائه كنندهمدرک خواستم تا با مراجعه به دانشگاه ياد شده، نسبت به اخذ مستندات تأييد كننده اقدام نمايد. وى ضمن اطمينان دادن مجدد به اينجانب نسبت به صحت مدرک مذكور، موضوع را از طريق وكيل دادگسترى كشور بریتانیا پيگيرى نموده و ضمنارائه اختيارات قانونى وكيل مذكور، تأييديه وى مبنى بر صحت مدرک را براى اينجانب ارسال كرد.»
آقاى كردان مى گويد: «تا اين مرحله اينجانب بيش از گذشته نسبت به صحت مدرک اطمينان پيدا كردم و موضوع را مجدداً به استحضار شما رساندم. لكن از آنجا كه شخصاً براى كسب اطمينان كامل و هميشگى، تأييديه مستقيم دانشگاه را لازم مى ديدم نماينده اى را به دانشگاه مذكور اعزام كردم تا نسبت به اخذ تأييديه اقدام نمايد.»
وزير كشور جمهورى اسلامى ايران گفته است: «با مراجعه نماينده اينجانب به يكباره و با ناباورى كامل با عدم تاييد دانشگاه مواجه شدم. لذا تلاش كردم تا چگونگى مسئله را از رابط مورد اشاره جويا شوم. لكن هر چه كوشيدم ايشان رانيافته و متوجه شدم كه وى تخلف كرده است.»
على كردان خطاب به رييس جمهورى اسلامى ايران نوشته كه «از رابط خود به دادسراى عمومى و انقلاب تهران شكايت كيفرى كرده تا تحت تحقيب قضايى قرار گيرد واكنون پرونده در جريان رسيدگى است.»
وی افزوده است که «در طول دوره خدمت خود در صدا و سیما، هیچ وجهی از بابت مدرک دکترای افتخاری دریافت نکرده ام.»
علی کردان در نامه خود اشاره نكرده است كه آيا در سمت خود باقى خواهد ماند يا نه.
وزیر کشور ایران در نامه خود اشاره نكرده است كه آيا در سمت خود باقى خواهد ماند يا نه. رييس جمهورى ايران نيز بر اساس گزارشى كه روزنامه دولتى ايران منتشر كرده است، رونوشت اين نامه را براى رييس مجلس و رييس قوه قضاييه ارسال كرده است.
طبق ماده ۵۲۷ قانون مجازات اسلامى « هركس مدارك اشتغال به تحصيل يا فارغ التحصيلى يا تاييديه يا ريز نمرات تحصيلى دانشگاه ها و موسسات آموزش عالى و تحقيقاتى داخل يا خارج از كشور يا ارزشنامه هاى تحصيلات خارجى را جعل كند يا با علم به جعلى بودن، آن را مورد استفاده قرار دهد علاوه بر جبران خسارت، به حبس از يک تا سهسال محكوم خواهد شد.»
اين ماده قانون مجازات اسلامى اضافه كرده است: «در صورتى كه مرتكب، يكى از كاركنان وزاتخانه ها يا سازمان ها و موسسات وابسته به دولت يا شهردارى ها يا نهادهاى انقلاب اسلامى باشد يا به نحوى از انحاء در جعل يا استفاده از مدارک و اوراق جعلى شركت داشته باشد به حداكثر مجازات محكوم مى گردد.»
به نظر مى رسد كه با اعتراف على كردان به جعلى بودن مدرک تحصيلى اش موج تازه اى از انتقادها و فشارها عليه دولت محمود احمدى نژاد براى بركنارى وزير كشور او به راه بيافتد.
به رغم فشار برخى از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى در جلسه راى اعتماد به آقاى كردان، كه او را به جعل مدرک دانشگاهى، فساد مالى و حتى فساد اخلاقى متهم كردند اما وى توانست، راى مثبت ۱۶۹ نماينده از ۲۷۱ نماينده حاضر در مجلس را به دست آورد و به عنوان دومين وزير كشور دولت محمود احمدى نژاد كار خود را آغاز كند.
ولى به دنبال اعتراض ها، سايت «الف» وابسته به احمد توكلى، نماينده تهران و رييس مركز پژوهش هاى مجلس در سلسله گزارش هايى اعلام كرد كه با استعلام از دانشگاه آكسفورد، جعلى بودن مدرک دكتراى وزير كشور ثابت شده است.
اين اقدام سايت «الف» باعث فيلتر شدن آن از سوى مقام هاى قضايى جمهورى اسلامى شد. اين سايت خواستار آن شده بود كه آقاى كردان به دليل دروغ به نمايندگان و افكار عمومى از سمت خود كناره گيرى كند.
صافی گلپایگانی : : بايد اوقاف بنا بر نيات واقف، موقوفات را صرف کند تا موجب دلسردي مردم نشود.
مجذوبان نور : این خبر را بخوانید ، فکر کنید ،و گذشته را به یاد آورید . اگرجواب آقا را بدهیم فتوا به خونمان می دهند .تنها به یاد این بزرگوار !!می آوریم حسینیه شریعت قم و بروجرد موقوفه بود !!آن روز که به خاطر فتوا !!! خانه حسین (ع) را تخریب و به آتش می کشیدند ، واسماء الهی و کتاب قران را زیر تیغ بلدوزرها مدفون می نمودند، دلسردی مردم !! راباید می دیدید. !! و هنوز دلسردیهای دیگری از مردم مانده است که ندیده اید !!. زیر پا گذاشتن امر خدا ، پیامبر،امامان که هیچ !!!!، کسی کاری با دلسردی آنان ندارد!!!
انتقاد آيتالله صافي از رواج قرآن به خط عثمان طه
وي بر حفظ و زنده نگه داشتن فرهنگ وقف در كشور تأكيد كرد و افزود: اگر موقوفات در كشور احيا شود، بسياري از مشكلات مردم رفع خواهد شد.
كد خبر: ۱۹۶۴۱ تاريخ انتشار: ۲۰:۲۴ - ۰۷ مهر ۱۳۸۷
آيتالله صافي گلپايگاني با انتقاد از رواج قرآن به خط عثمان طه در كشور گفت: اوقاف و ديگر نهادها بايد با استفاده از كارشناسان مجرب، قرآن را با خط ايراني آن هم در حد گستردهاي، چاپ و در تمام دنيا توزيع كنند.
به گزارش ايسنا، آيتالله صافي گلپايگاني در ديدار مدير كل اداره اوقاف و امور خيريه قم بر ترويج فرهنگ وقف در جامعه تأکيد کرد و گفت: بايد اوقاف بنا بر نيات واقف، موقوفات را صرف کند تا موجب دلسردي مردم نشود.
وي به جايگاه وقف در كشور اشاره كرد و گفت: وقف، صدقه جاريه و مبلغ بسياري از مفاهيم اسلامي است.
وي بر حفظ و زنده نگه داشتن فرهنگ وقف در كشور تأكيد كرد و افزود: اگر موقوفات در كشور احيا شود، بسياري از مشكلات مردم رفع خواهد شد.
وي همچنين وجود امامزادگان متعدد در قم را مورد توجه قرار داد و گفت: بايد از ظرفيت و پتانسيل امامزادگان براي ترويج معارف ديني و اهل بيت(ع) استفاده كرد. استاد حوزه علميه قم، با بيان اينكه وجود امامزاده در هر شهري نشان دهنده سابقه ولايي مردم آن شهر است، گفت: امامزادگان وسيلهاي براي احياي فرهنگ تشيع و اهل بيت(ع) هستند و بايد برنامههاي تعليم و تربيت اسلامي در بقاع متبركه اجرا شود


بازخرید اجباری عباس اولیایی بیدگلی یکی از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی
بدون شرح !!!!!!!!!!!
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند




حکم مجازات آقای امیر علی لباف در دادگاه تفتیش عقاید شهرستان قم
مکن صبر بر عامل ظلم دوست
که از فربهی بایدش کند پوست
قانونی که بر پاشنه عدل نچرخید پیام آور ظلم است ، خون آزادی را می ریزدو برای تطهیر خود به فتوا پناه می برد و نقاب دین برصورت و لباس قداست برتن می پوشد و انسانیت را به تیغ تکلیف ذبح می کند .برجنازه عدالت نماز ظفر خواند ه، سکوت را خیرات میکند ودرعزای پاکیها سرود شقاوت می خواند
این جا کجاست ؟
ملاک حق و باطل ، رای "من های مقدس " است
و تمامی حق وحقیقت خلاصه در "تقدس قدرت" است
و "مقدس مآب "عین دین ، اسلام و تشیع !!!
و دیگران همه کافر، منحرف وگمراهند !!
ودر"این جا" ظلم برغیر مقدس ، سنت قوانین است .
این جا کجاست ؟
حتی در خلوت خانه ات می آیند و راز و نیاز تو را با خدا رصد می کنند !! کیست که بر مظلومیت ما شهادت دهد ؟؟
*
سایت مجذوبان نور جهت تنویر افکار عمومی ،اقدام به انتشار حکم غیر قانونی دادگاه آقای امیر علی لباف می نماید تا سندی تاریخی در اثبات وجود دادگاه های قرون وسطایی و تفتیش عقاید و مظلومیت دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی در این محاکم باشد
از عزیزا ن ایمانی وتمامی ایرانیان پاک نهاد تقاضا می کنیم درانتشار و افشای این ظلم نامه و جلو گیری از اجرای این حکم ظالمانه تلاش نمایند .
۱۳۸۷ شهریور ۳۱, یکشنبه
آیت الله نوری همدانی:
رسا، سرويس سياسي ـ آيت الله نوري همداني، از مراجع تقليد، در ديدار با مسؤولان کانون هاي قرآني دزفول گفت: مولوي هم از دشمنان اهل بيت است.
به گزارش خبرنگار رسا، حضرت آيتالله حسين نوري همداني، امروز در ديدار مسؤولان کانون هاي قرآني دزفول با تعريف کلمات تولي و تبري به حديثي از حضرت امام صادق (ع) اشاره كرد كه «دين غير از حب و بغض نيست» و اظهار داشت: مسأله تولي و تبري تمام دين اسلام است.وي با اشاره به آياتي از سوره مجادله، حزب شيطان و حزبالله را تنها احزاب موجود در جهان معرفي کرد و با بيان اشکال متفاوت شيطان از جمله جن و انسان، الفاظي چون آزادي، دموکراسي، حقوق بشر و مبارزه با تروريست را شعار حزب شيطان ناميد و افزود: بدانيد که غلبه هميشه با حزبالله است.اين مرجع تقليد در تعريف کلمه «غلبه» اظهار داشت: غلبه يعني حاکميت هدف، پس هر کشتني غالب شدن و هر کشته شدني مغلوب شدن نيست. افرادي چون حضرت امام حسين (ع) شهيد مي شوند و ستمکاراني چون يزيد و شمر کشته نمي شوند. حق، سرمايه گذاري مي خواهد.وي با يادآوري مبارزات امام از سال 1342 تا پيروزي انقلاب و به چاه انداختن يوسف تا زمان به قدرت رسيدن او، از مردم خواست تا درباره مبارزات حزب الله زود نتيجه گيري نکنند و ادامه داد: تا افراد سفاک، خونريز، کافر و توسعه طلب؛ يعني صهيونيست ها در خاورميانه از سوي امريکا وظيفه کشتار و آواره کردن مسلمانان را بر عهده دارند، فساد و فتنه در اين منطقه بر طرف نخواهد شد.استاد دروس خارج حوزه علميه قم اضافه کرد: خداوند به کساني که او را شناختند و به او محبت مي ورزند، چند نعمت مي دهد که ايمان واقعي در دل آن ها و ورود به بهشت از اين نعمات است. وي با تمجيد از مردم دزفول به خاطر دفاع بي دريغ خود در زمان هشت سال جنگ تحميلي به حاضران گفت: من با مقابله فيزيکي با صوفيان مخالفم، بايد با دليل، برهان و منطق بحث کرد.اين مرجع تقليد پيشينه فرقه صوفيه در ايران را رويارويي با اهل بيت و شيعيان دانست و اضافه کرد: اينها آمدند به جاي اهل بيت مرشد، قطب و خانقاه ساختند و افرادي چون شيخ عطار، بايزيد بسطامي، معروف کرخي، شقيق بلخي، جنيد بغدادي، فضيل ابن اياز و مولانا جلال الدين محمد بلخي معروف به مولوي جزو هفتاد و دو فرقه صوفيه اند که همه راه باطل رفته اند و دشمنان اهل بيت هستند.
وی در پايان از حاضران خواست تا اگر در امور دولتی و از مسؤولان استان، كسانی را میشناسند كه از فرقهی صوفيه طرفداری و حمايت میكنند، به وی معرفی كنند.
منبع: رسا نیوز
رسا، سرويس سياسي ـ آيت الله نوري همداني، از مراجع تقليد، در ديدار با مسؤولان کانون هاي قرآني دزفول گفت: مولوي هم از دشمنان اهل بيت است.
به گزارش خبرنگار رسا، حضرت آيتالله حسين نوري همداني، امروز در ديدار مسؤولان کانون هاي قرآني دزفول با تعريف کلمات تولي و تبري به حديثي از حضرت امام صادق (ع) اشاره كرد كه «دين غير از حب و بغض نيست» و اظهار داشت: مسأله تولي و تبري تمام دين اسلام است.وي با اشاره به آياتي از سوره مجادله، حزب شيطان و حزبالله را تنها احزاب موجود در جهان معرفي کرد و با بيان اشکال متفاوت شيطان از جمله جن و انسان، الفاظي چون آزادي، دموکراسي، حقوق بشر و مبارزه با تروريست را شعار حزب شيطان ناميد و افزود: بدانيد که غلبه هميشه با حزبالله است.اين مرجع تقليد در تعريف کلمه «غلبه» اظهار داشت: غلبه يعني حاکميت هدف، پس هر کشتني غالب شدن و هر کشته شدني مغلوب شدن نيست. افرادي چون حضرت امام حسين (ع) شهيد مي شوند و ستمکاراني چون يزيد و شمر کشته نمي شوند. حق، سرمايه گذاري مي خواهد.وي با يادآوري مبارزات امام از سال 1342 تا پيروزي انقلاب و به چاه انداختن يوسف تا زمان به قدرت رسيدن او، از مردم خواست تا درباره مبارزات حزب الله زود نتيجه گيري نکنند و ادامه داد: تا افراد سفاک، خونريز، کافر و توسعه طلب؛ يعني صهيونيست ها در خاورميانه از سوي امريکا وظيفه کشتار و آواره کردن مسلمانان را بر عهده دارند، فساد و فتنه در اين منطقه بر طرف نخواهد شد.استاد دروس خارج حوزه علميه قم اضافه کرد: خداوند به کساني که او را شناختند و به او محبت مي ورزند، چند نعمت مي دهد که ايمان واقعي در دل آن ها و ورود به بهشت از اين نعمات است. وي با تمجيد از مردم دزفول به خاطر دفاع بي دريغ خود در زمان هشت سال جنگ تحميلي به حاضران گفت: من با مقابله فيزيکي با صوفيان مخالفم، بايد با دليل، برهان و منطق بحث کرد.اين مرجع تقليد پيشينه فرقه صوفيه در ايران را رويارويي با اهل بيت و شيعيان دانست و اضافه کرد: اينها آمدند به جاي اهل بيت مرشد، قطب و خانقاه ساختند و افرادي چون شيخ عطار، بايزيد بسطامي، معروف کرخي، شقيق بلخي، جنيد بغدادي، فضيل ابن اياز و مولانا جلال الدين محمد بلخي معروف به مولوي جزو هفتاد و دو فرقه صوفيه اند که همه راه باطل رفته اند و دشمنان اهل بيت هستند.
وی در پايان از حاضران خواست تا اگر در امور دولتی و از مسؤولان استان، كسانی را میشناسند كه از فرقهی صوفيه طرفداری و حمايت میكنند، به وی معرفی كنند.
منبع: رسا نیوز
تهدید محمد اسماعيل صلاحي یکی ازدراویش سلسله نعمت اللهي گنابادي
محمد اسماعيل صلاحي ازدراويش نعمت اللهي گنابادي ازسوي افراد ناشناس کرارا به صورت تلفني مورد تهديد قرارمی گیرد.صلاحي در مصاحبه با خبرنگارمجذوبان نور در يزد با اعلام اين خبر ، گفت : صبح امروز(29 شهریور ماه 1387) چندین بار فردي ناشناس به منزل ما تلفن زد و مرا تهديد نمود كه بايد شهر ميبد را براي هميشه ترك نمايم. صلاحي افزود : اين فرد ناشناس اعلام كرد كه تو در ميبد تبليغ ضلالت وگمراهي مي كني و مردم از دست تو ناراحت هستند و اگر نيروهاي مردمي روزي عليه تو دست به اقدام زدند مقصر تو هستي و بايد ميبد را ترك كني .محمد اسماعيل صلاحي از دراويش گنابادي است كه در ارديبهشت ماه امسال به واسطه نگارش نامه اي يراي آيت الله مكارم شيرازي ، در منزل خود توسط عوامل اطلاعات يزد دستگير و روانه سلولهاي انفرادي شد و هم اكنون از سوي دادگاه انقلاب ميبد به تحمل يكسال حبس و منع از برقراري ارتباط با دراويش طريقت نعمت اللهي گنابادي محكوم شده است.
۱۳۸۷ شهریور ۲۴, یکشنبه
درباره یک جزوه
مدیریت علمی بر پنج رکن برنامه ریزی، سازمان دهی، هماهنگی، تصمیم گیری و کنترل استوار است. تصمیم گیری های منطقی و درست تنها بر پایه اطلاعات صحیح و دقیقی ممکن است که از سوی زیر مجموعه ها کسب میشود.
اطلاعات غیر واقع و داده های غلط، مدیران را به اتخاذ تصمیماتی وادار می کند که نتیجه و حاصلی جز شکست مدیران در اجرای تعهدات و مسئولیتهایشان نخواهد داشت. تصمیمات غلط، عیوب و نقایص گذشته را تشدید و نابسامانی ها و معضلات جدیدی را در پی خواهد داشت که نه تنها دامن مدیران آینده را نیز خواهد گرفت بلکه باعث از هم پاشیدگی یک سازمان و نظام خواهد شد. برای تصمیم گیری مدیران در حوزه فرهنگ، اطلاعات مبتنی بر واقعیات، حیاتی ترین و اساسی ترین ضرورت می باشد و اطلاعات غلط و غیر واقع خسارت های جبران ناپذیری به همراه خواهد داشت. در نظام فرهنگی جامعه داده ها و اطلاعات غیر واقعی می تواند مدیران را دچار توهم زدگی و اتخاذ تصمیماتی بنماید که مشروعیت و مقبولیت یک نظام را زیر سوال ببرد و موجب تضعیف اعتقادات دینی مردم شود.
آنان که مسئولیتشان کسب اخبار و اطلاعات و انتقال صحیح آن به برنامه ریزان خرد و کلان جامعه می باشد و باید در مقام چشم نظام عمل نمایند، وقتی زشت می بینند و کج می فهمند و بد عمل می کنند، مسئولین و مدیرانی که هدفشان خدا و منافع مردم است را به بی راهه برده و مردم را به نابودی می کشند و نظام را به تباهی و فساد رهنمون می سازند.
این افراد با ایجاد جو شبهه و کانالیزه نمودن و هدایت دولتمردان به اتخاذ تصمیماتی غیر اصولی و خلاف شرع و قانون، ضمن همسویی با دشمنان بیرونی و بسترسازی برای دخالت و حضور سیاسی و فرهنگی آنان، حکومت را به علت نارضایتی مردم به بی ثباتی سوق داده و نهایتاَ نظام حاکم برای تداوم استقرار خود به دیکتاتوری مجبور می سازند.
اخیراً جزوه ای با عنوان" بررسی وبلاگهای زنجیره ای دراویش" در میان بعضی از اساتید دانشگاه و مدیران فرهنگی کشور توزیع گردیده که به تحلیل وبلاگها و سایتهای دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی پرداخته است. این جزوه كه در همايش "انسان و معنويت معاصر" در اردیبهشت ماه سال جاری در دانشگاه تهران نيز توزيع شده بود بر پایه اطلاعاتی کاملاً غیر واقع و نتیجه گیری های نادرست مطالبی را نوشته است که به جز تشویش اذهان عمومی و فراهم آوردن موجبات تصمیم گیریهاي غلط مدیران فرهنگی کشور حاصلي را به همراه نخواهد داشت.
سایت مجذوبان نور با انتشار این جزوه درصدد است نویسندگان آنرا که از روی جهالت و عداوت قصد ایجاد تفرقه و خلق بحران دارند و رسالت خود را فراموش کرده اند، متوجه سازد که نتیجه ی عمل آنها خیانت به مملکت، تیشه زدن به وحدت جامعه و زیر پا گذاشتن تمامی ارزشهای انسانی و اسلامی خواهد بود.
با اینکه این جزوه حاوی اطلاعات غلط بسیاری است، برای نشان دادن نادرستی اطلاعات مذکور توصیه می کنیم که خوانندگان حقیقت جو به خود وبلاگها و سایتهای مندرج در این جزوه مراجعه کنند. ولی در اینجا به عنوان نمونه به چند نکته غلط و اطلاعات نادرست که در این جزوه بر آنها تأکید شده است اشاره می کنیم:
1- تشکیلاتی بودن سایتها و وبلاگهای دراویش
2- وابستگی سایتها و وبلاگهای دراویش به بزرگان سلسله تعمت اللهی گنابادی
3- مخالفت با نظام حاکم بر ایران
4- مخالفت با مراجع عظام تقلید
5- فراهم کردن امکانات مالی و مادی این سایتها و وبلاگها توسط بزرگان این سلسله
عزیزان ایمانی نیز که تنها بر اساس غیرت فقری و علاقه شخصی اقدام به تأسیس سایتها و وبلاگهای مختلف نموده اند، عنایت داشته باشند که معاندین تصوف تا چه اندازه به دنبال ایجاد فتنه و آشوب در جامعه بوده و ترس و وحشت آنان تا به آنجا رسیده است که درج مطالبی عرفانی را در یک وبلاگ ساده نظام برانداز تلقی می نماید. موارد فوق نشان می دهد که همه ما باید حساسیت بیشتری در ارتباط توطئه های دشمنان داشته باشیم.
نویسندگان اینگونه جزوات به این موضوع عنایت داشته باشند که یکی از مضرات سیاسی بودن بیش از حد!! و سر و کار دائمی با مسائل سیاسی و امنیتی!! و عدم توجه به اصول اخلاقی، سیاست زدگیست. سیاست زدگی و نگرش امنیتی انسان را از درک و فهم درست روابط معمول اجتماعی و عاطفی و احساسی نیز عاجز کرده و شخصیت انسانی آدمی را خواسته و ناخواسته تغییرمی دهد.
در پایان امیدواریم که مسئولین فرهنگی و عقلای مملکت نسبت به مضرات حضور جماعتی خودسر در مراکز قدرت هوشیارانه برخورد نموده و اجازه ندهند که در تصمیم گیرهای آنان این طیف وابسته به خواص !! نقشی ایفا کنند.
برای دیدن تمام این جزوه، لینک زیر را دانلود کنید
بازداشت یکی از دراویش نعمت اللهی گنابادی
به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور ،در تاریخ 8 شهریور ماه 1387 سه تن از ماموران امنیتی شهرستان اهواز به منزل آقای فرهنگ دشتستانی یکی از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی ساکن آبادان مراجعه نموده ،منزل وی را بازرسی و ضمن ضبط کتابها ، سی دی و عکس های بزرگان سلسله گنابادی ،وی را بازداشت نموده و به شهر اهواز منتقل می نمایند .
ماموران اداره اطلاعات پس ازسه روز بازجویی از آقای دشتستانی با تهدید و تقاضای همکاری و جاسوسی از دراویش ، نهایتا وی را با سپردن وثیقه آزاد می نمایند.
بازداشت یک درویش گنابادی در بندر لنگه
در ادامه تعدی و ظلم به دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی و بازداشتهای غیر قانونی و تعرض به حریم خصوصی دراویش در روزهای اخیر، از جمله در شهرهای قم و آبادان ،یک درویش گنابادی امروز 23 شهریورماه 1387 در شهرستان بندر لنگه بازداشت شد .
به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور از بندرعباس ،آقای محمد رضا گودرزی که مجالس درویشی در منزل وی منعقد می باشد ساعت 10/30 صبح امروز توسط ستاد خبری اطلاعات بصورت تلفنی احضار شد .
در این ادامه گزارش آمده است :به دلیل عدم حضور آقای گودرزی در ستاد خبری دو تن از ماموران امنیتی به مغازه وی مراجعه ،ایشان را بازداشت وبه ستاد خبری منتقل می نمایند . آقای گودرزی تا ساعت 7 شب در ستاد خبری اطلاعات مورد استنطاق و تهدید مامورین قرار داشته است و از وی تقاضای معرفی دراویش این شهر وهمکاری و جاسوسی از پیروان سلسله گنابادی را نموده اند .
بازداشت یکی از دراویش نعمت اللهی گنابادی
به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور ،در تاریخ 8 شهریور ماه 1387 سه تن از ماموران امنیتی شهرستان اهواز به منزل آقای فرهنگ دشتستانی یکی از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی ساکن آبادان مراجعه نموده ،منزل وی را بازرسی و ضمن ضبط کتابها ، سی دی و عکس های بزرگان سلسله گنابادی ،وی را بازداشت نموده و به شهر اهواز منتقل می نمایند .
ماموران اداره اطلاعات پس ازسه روز بازجویی از آقای دشتستانی با تهدید و تقاضای همکاری و جاسوسی از دراویش ، نهایتا وی را با سپردن وثیقه آزاد می نمایند.
بیانات حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه به مناسبت سالگرد قضیه حسینیه شریعت قم ۱۳ بهمن ۱۳۸۵
'
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز سالروز قضیه حسینیه قم است . همانجور که پارسال گفتم و یکی دو بار گفته بودم ؛ این قضیه هم برای ما ، برای همه ، بالاخص برای آنهایی که در آنجا بودند ریاضت بود و هم امتحانی بود . از امتحان الحمدلله خوب درآمدند - خوب درآمدیم ، ریاضتش برایمان مانده . ولی در تاریخ فقر درج شده . حالا خودتان ببینید به چه علت ثبت شده .[در] روزنامه ها و وقایع مقارن این مناسبت می بینیم از فتوای علمای وهابی نقل می کنند که گفته اند شیعیان واجب القتل هستند ، اصلا مسلمان نیستند .- در یادنامه صالح اگر توفیق داشته اید که مطالعه بکنید ، در مطالبی که من از حضرت صالحعلیشاه نوشته ام ، در واقعزندگی ایشان ، و هم برخورد من با فرمایشات ایشان ، همه درس بود ؛ درسی که نه تنها در آن ایام بود بلکه الآن هم همین درس را دارد . -وهابی ها البته به مناسبت محمد بن عبدالوهاب که سبک جدیدی در فقه خودشان ، فقه اهل سنت گفته است ... - البته خیلی از مورخین [و] نویسندگان عادت دارند همین که یکی حرفی غیر از حرف آنها زد می گویند یا چپ است یا راست است یا از این صحبت [ها ...] . ممکن هم هست استثنائا فرض کنید یک سبکی که می گیرد چپ ببیند این موافقش است کمک کند ، راست ببیند یا راست ببیند ... . ولی اینکه این برچسب ، این اتهام مثل مهری دستشان است ، هرکه آمد یک مهر می زنند رویش ، می اندازند باطله . نه ، باید نگاه کنند چرا همچین مکتبی به وجود آمد و بعد هم نگاه کنند [که] اسلام همیشه اینجوری بوده ، شیعه هم اینجوری است ، تصوف هم به طریق اولی ؛ [که] از اختلافات ، از مخالفت هایی که با مکتبش می شده بهره می برده و نقص کارش را جبران می کرده . حالا آن بحث به جای خود - .در بازی الاکلنگ که بچه بودیم خیلی بازی کردیم حالا هم می بینیم ، [در] الاکلنگ این طرف می رود پایین آن طرف همانقدر می آید بالا ، این طرف می آید بالا آن طرف همانقدر می آید پایین . اصطلاح قانون فیزیکی آن کنش - واکنش [یا] عمل - عکس العمل [است] . باید دید اینها چرا همچین عکس العملی نشان می دهند ؟باید یک شیعه ای به یکی دیگر که شهادتین می گوید ، شهادت سوم « علی ولی الله » را هم می گوید ، به امام زمان هم معتقد است ؛ بگوید اینها اسلام را از بین بردند ؟ خوب یکی هم از آن گوشه پیدا می شود می گوید : نه تو خودت اسلام را از بین برده ای . با این حرفی که بیجا زده ای ، خودت اسلام را از بین برده ای . بعد اگر یارو بیاید بخواهد جبران کند نمی تواند . اگر از حرفش برگردد می گویند [از] منافقین [است] ، اگر از حرفش برنگردد خرابیش ادامه پیدا می کند .این مسائل اعتقادی ، مسائلاجتماعی ، در همه دنیا به هم مربوط است . در اینجا یک مثل مشهور [است که] قسم حضرت عباس را باور کنم یا دم خروس را ؟البته از قدیم یک کوشش هاییدر راه نزدیک شدن شیعیان امروز و سنی های امروز شد . از لحاظ اجتماعی و سیاسی جماعت دارالتقریبی که در مصر تشکیل شد خدمات فراوانی کرد . در یادنامه صالح این قسمت را حتما بخوانید ، اگر هم ندارید بروید از کتابخانه بگیرید و این را [در] همانجا بخوانید ، که شیخ ازهر - یعنی رئیس دانشگاه ازهر ، دانشگاهی که فتواهایش در تمام ملل اسلامی رواج دارد - مذهب جعفری را هم مثل یکی از مذاهب دانست . حالا ما هم خودمان اگر نشان بدهیم که با وحدت اسلامی موافقیم ، خوب این مساله ... . خدمتی که از این حیث کرد مرحوم آیت الله قمی ، [که] ایرانی [بود] ، این جمعیت را تشکیل داد و به افتخار خودش گفتند مادام العمر دبیر این جمعیت باشد و خیلی خدماتی کرد ، خیلی خب . بعد هم گفتند بسیار کار خوبی است که همچین تشکیلی بشود .[...] حالاوهابی ها البته یکی از رشته های اهل سنت هستند که خیلی تند هستند ، خیلی قشری هستند . مثلا می گویند زیارت قبور شرک است . ما هم می گوییم اگر کسی قبر را زیارت کند آن را بپرستید شرک است . منتها ما می گوییم ما قبر را که زیارت می کنیم یک دعایی - فاتحه ای برای آن مرحوم می کنیم و بعد می گوییم حالا که تو در آن دنیایی یک شفاعتی از ما بکن . « الغریق یتشبث بکل حشیش » . ما اینجا در این دنیای مادی غرقیم ، به تو توسل [می جوییم] . اگر ما بتوانیم فکرمان را اینجوری کنیم و بتوانیم به آنها بفهمانیم که ما اینجور فکر می کنیم ، هر دو یکی هستیم . منتهای وقتی اینجوری می کنیم [که] ما آن را کافر می دانیم می گوییم توهین کرده ... ، او هم ما را مشرک می داند .بعد آمدیم گفتیم خیلی خوب بیایید با هم مهربان باشیم ، برادر باشیم . می آید می گوید : آقا ، شما [با] کسی که برادریتان با هم [دیگر] از ما بیشتر است ، [هر دو] هم ولایت را قبول دارید ، « جانشین پیغمبر علی است » این را قبول دارید ، [در] همه اینها با شما یکی است ؛ شما با او نمی توانید بسازید ؛ ما بیاییم با شما بسازیم ؟ حق دارد ! یک همچین حرفی اگر زد ... .این است که متاسفانه باید بگوییم در این قضایای قم ... ما هم سعی کردیم که فراموش کنیم . برای اینکه بیشتر نشود . به این جهت [که] این قضیه قم هر چه بگذرد آثار سوءش بیشتر ظاهر می شود . ولی مساله این نیست که از ذهن ما فراموش بشود . از ذهن هیچکس فراموش نمی شود . من پنج نفر مصدوم را شخصا با چشم خودم دیدم ، هر وقت یاد آنها می افتم اصلا حالت ... . خوب این من که یکی ، خود آنها ... .بنابر این امیدوارم این بزرگواری فقرا ، حلم شان که از حلم امام حسن [ذره ای] گرفته اند ، قدرش را دیگران بدانند ، نگذارند شمشیر امام حسین بیاید . حلم امام حسن اگر کار نکند شمشیر امام حسین می آید .در ملت های مسلمان امروزی می بینیم : ما آرزوی زیارت قبر علی علیه السلام و ائمه داریم نمی توانیم برویم ، آرزوی زیارت زینبیه داریم مشکل است رفتن ، آرزوی زیارت جای منتسب به راس الحسین را داریم نمی توانیم برویم . آنها ما را کافر می دانند ، ما آنها را کافر [می دانیم] ، چرا اینطور باشد ؟انشا الله خداوند در رحمتش را باز کند . باران رحمتش بر ما بریزد . مگر باران رحمت الهی انشاءالله بر ما بریزد که بتوانیم فراموش کنیم .و انشاءالله باران رحمت الهی بر جهال قوم هم بریزد که از جهل شان کناره بگیرند و توبه کنند . همانطوری که این باران حر را شست که در آن آخرین لحظه در باران رحمت الهی شستشوی کرد و به در رفت . انشاءالله خداوند همه ما مسلمین همه ما شیعیان [...] بالاخص ایرانی ها را مشمول رحمتش بکند انشاءالله .
اشتراک در:
پستها (Atom)